قرار بود در اولین شماره نشریه، خود و همه هممحلیهایمان را به باد نقد بگیریم که وای بر همهمان به خاطر این وضعیت مسجدهایمان! چون ما هم مثل خیل از شما منتقد بودیم که این مساجد کارکرد واقعی خود را ندارد و دلیل آن هم کمکاری بنده و شما و مسوولین است؛ ما هم مثل شما مثل شما معتقد هستیم که خانوادهها باید با خیال راحت بچههایشان را به مسجد بفرستند و بچهها هم به خوبی در مسجد تربیت شوند، ولی امروز متاسفانه این گونه نیست؛ ما هم مثل شما منتقد هستیم که چرا مساجد حرف اول را نمیزنند و به جای این که مسجد سیاستهای شهر و روستا و محله را تعیین کند، شهرداریها و شوراها و... برای مسجد تصمیم میگیرند؛ ما هم مثل شما نگران هستیم که چرا در اطراف مسجد، بعضی خانهها ماهواره دارند؛ ما هم مثل شما خیلی انتقادها داشتیم و داریم ولی...
گفتیم بیاییم از محله خودمان شروع کنیم و ببینیم دو سهتا مسجدی که در محله خودمان هستند، چه اشکالهایی دارند. بعد آمدیم از همین دو سه تا مسجد عکس بگیریم و در اولین شماره منتشر کنیم که دیدیم بیشتر از 20 تا مسجد است! هر چه فکر کردیم، دیدیم که اصلا امکان ندارد که اول بسمالله بخواهیم خودمان را نقد کنیم. مگر میشود کسی که کوهی از طلا دارد، به خاطر نداشتن کوه الماس، ارزش طلا را نادیده بگیرد؟ مساجد طلا هستند و اگر کارکرد واقعیشان را پیدا کنند، الماس میشوند. معلوم است که اگر مشکلات مسجد حل شود، شهر گلستان میشود، اما آیا حواسمان هست که فقط با وجود این همه مسجد- با همه مشکلاتشان- ما چه سرمایه عظیمی داریم؟ مطمئنا حواسمان نیست وگرنه بیشتر قدرش را میدانستیم.
میدانید چه کسی عظمت این مساجد را میفهمد؟ دشمن! فقط دشمن است که میفهمد تا وقتی این مساجد هستند، نمیتواند پیروز شود. البته فقط وقتی میتوان گفت که «دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند» که مساجد واقعا مساجد مطلوب باشند ولی همین حالا هم میتوان با اطمینان گفت: «دشمن هر غلطی هم بکند، غلط زیادی نمیتواند بکند!» دلیلش هم معلوم است. چون «مساجد سنگرند». ممکن است دشمن به سنگر تیراندازی کند (که این همان غلط است!) ولی محال است که بتواند سنگر را نابود کند (و این همان غلط زیادی است!)
پس اگرچه ما خیلی با آن چه باید باشیم، فاصله داریم ولی شک نداریم که در همین شرایط هم چهارستون بدن دشمن را لرزانده ایم. کافی است که به سنگر بودن مسجد معتقد باشیم. حالا بیایید نقشه این سنگرها در محلهمان را ترسیم کنیم. اگر این کار درست انجام شود، موجب تقویت ما و تضعیف بیشتر دشمن میشود، ولی اگر اشتباه عمل کنیم، نقشه را به دشمن لو دادهایم. پس لطفا مثل رزمندهها به نقشه نگاه کنید:
بعضی جاهای نقشه پرمسجد (بخوانید پرسنگر) است و بعضی جاها کممسجد (بخوانید کم سنگر). پس باید آن جاها را هم مسجد ساخت. اما شاید الان کار مهمتر تقویت همان مساجد باشد که بهترین راه آن هم این است که این مساجد با هم کار کنند. همه ما میدانیم که با یک انگشت، بار زیادی را نمیشود برداشت ولی اگر این انگشتان با هم جمع شوند و «دودست» را تشکیل دهند، خیلی کارها خواهند کرد. پس در «محله خطرناک ما» که دشمن را حسابی ترسانده است، باید همه مساجد با هم کار کنند و این وظیفه «سنگر محله» است که مساجد را به هم پیوند دهد.
«سنگر محله» نشریه «بچه مسجدیها» است و هیچ عنوان دیگری را هم نمیخواهد بپذیرد. چه افتخاری بالاتر از مسجدی بودن؟ مساجد ما پر از «بچهمسجدی» است. پس این نشریه صدها سردبیر و نویسنده و هزاران خواننده دارد. انشاءالله در شمارههای بعدی، بچهمسجدیهای هر سنگر معرفی میشوند. این افراد خودشان- به خاطر عشقشان به مسجد- سنگر محله را برای مسجد منتشر میکنند و نیازی به بودجههای دولتی ندارند. چون شما مردمِ سنگرساز، نیازهای مسجد و سنگر خودتان را تامین خواهید کرد. پس هر مسجدی که بچه مسجدی فعالی داشته باشد، با کمکهای مالی و معنوی شما سنگر محله خوبی خواهد داشت که هر هفته منتشر میشود.
راستی؛ این را هم همه ما معتقدیم که فرمانده هر سنگر امام جماعت است. پس «سنگر محله» نباید بدون اجازه امام جماعت وارد مسجد شود. وظیفه «بچهمسجدی» این است که سربازِ امام جماعت باشد و البته امام جماعتها هم که سنگردارانِ بزرگ تاریخ بودهاند، حتما با سنگر محله همکاری خواهند کرد. در شمارههای بعد، انشاءالله امام جماعتها را هم معرفی میکنیم تا همهمان فرماندهان محلهما را بهتر بشناسیم.
از خدا میخواهیم که به عنایت قرآن و اهل بیت، سنگر محله همیشه پابرجا باشد و به همت فرماندهان و بچهمسجدیها و مردمِ سنگرساز، در همه محلههای کشور منتشر شود. آن روز میتوانیم بگوییم که به این فرمان اماممان عمل کردهایم که «مساجد سنگرند، سنگرها را حفظ کنید.»