داستان ردای عُجب1
دیروز به طور اتفاقی از جلوی دکّان شیطان رد شدم. فریب میفروخت. مردم دورش جمع شده بودند و هیاهو میکردند. اوضاعی بود که نگو و نپرس. هر کسی چیزی میخرید و در عوض چیزی میداد.
یکی قسمتی از عقلش را در دست گرفته بود و موسیقی جدید میخواست. شاگرد مغازه پیشنهاد کرد کمی شراب هم بخرد و در عوض تمام عقلش را بفروشد.
دختر بیچارهای، حیایش را فروخت تا قسمتی از قلب پسری را از شیطان بخرد که قبلا همان پسر به شیطان داده بود.
آن دیگری با دهان خونآلود آمده بود و گوشت میخواست. گوشت برادر مؤمنش را تا امشب گرسنه نخوابد!2
مردی سیاهرو سعادتش را آورده بود برای فروش تا تکهای مال حرام بر سر سفره زن و بچهاش بگذارد.
پسر نوجوانی اما آن گوشه تنها و زخمی ایستاده بود و به زنانی مینگریست که برای خرید ذرهای توجه ایمانشان را به حراج گذاشته بودند. شاگرد شیطان تیرهایش را به قلب پسر میزد.3
دیگر داشت حالم بد میشد. عصبانی بودم. سرش داد زدم که ای نامرد! این چه کاریست که با مردم میکنی؟! اما انگار کسی فریاد مرا نشنید. همه مشغول کار خودشان بودند. ناگاه شیطان رویش را برگرداند و گفت: من کسی را مجبور نکردهام، اینها خودشان با پای خودشان آمدهاند به دکّان من. گناهشان پای خودشان است ولی من از پروردگار جهانیان میترسم! 4
تا آمدم جوابش را بدهم گفت: البته تو با اینها فرق داری! اینها بیچارهاند و ساده. اما تو مؤمن و زیرکی. سرت کلاه نمیرود.
حرفهایش آرامم میکرد. با خود گفتم راست میگوید اینها احمقند که گول شیطان را میخورند. اما من بهتر از اینها هستم و به این راحتی فریب نمیخورم.
در همین فکر بودم که شیطان ادامه داد: بیا این ردا را بگیر! لازم نیست چیزی در عوضش بدهی. جایزه زرنگیت باشد.
نتوانستم هدیهاش را رد کنم. ردا را گرفتم و از مغازه بیرون آمدم. خوشحال از اینکه بیعوض چیزی نصیبم شده. مردم در نظرم نادان بودند. در همین حال و هوا بودم که حس کردم چیزی از من کم شده. خوب گشتم. عباداتم نبود. به خدا پناه بردم. یعنی قیمتیترین قسمت وجودم را کجا گذاشته بودم؟ یاد حرفهای شیطان افتادم: «تو مؤمن و زیرکی با دیگران فرق داری!» عباداتم را همانجا از من دزدیده بود. حالا به جای ایمان، عُجب دارم! اللهم لاتفسد عبادتی بالعُجب 5
_________________
1. خودپسندی
2. برداشتی آزاد از آیه دوازدهم سوره حجرات
3. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): نگاه به نامحرم تیری زهرآلود از ناحیه شیطان است. هر کس از ترس خدا آن را ترک گوید، خدا به او ایمانی میدهد که شیرینیاش را در دل احساس کند (بحار الانوار، ج 104، ص 38)
4. برداشتی آزاد از آیه شانزدهم سوره حشر
5. دعای 20 صحیفه سجادیه