کافی است کلمه «اعجاز قرآن » را در گوگل جستجو کنیم تا بفهمیم از شرق تا غرب عالم معجزه قرآن را در چه چیز میدانند؟ بعد از اعجاز ادبی، یا درباره مباحث علمی نوشتهاند، یا کسانی را که به قرآن بی احترامی کردهاند و مسخ شدهاند،گزارش نمودهاند. حتی هیچ خبری از کسانی که با قرآن شفاء پیدا کردهاند، نیست. درحالی که نه اعجاز علمی ادعای قرآن بوده است و نه مسخ شدن توهینکنندگان، حداقل یک آیه «وَ ننَُزِّلُ مِنَ القُْرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ 1» وجود داشت که آن را هم کسی بها نداد. انگار این قرآن دیگر معجزه نیست!
وقتی هدف گم شد، راه هم بیراهه میشود و به جای آب، سرا بها پدیدمیآیند.حالا تو از قرآنی که فقط آهنگش را دوست داری و نکتههای علمی اش را در کلاس های تفسیر بازگو میکنی انتظار داری که انسانساز و جامعهساز باشد و دوست را عزیز و دشمن را ذلیل کند؟ هیهات! مگر می توان از مسیر انحرافی به آرمان اصلی رسید؟ پس واقعا این قرآن دیگر معجزه نیست!
معجزه قرآن نه در مسائل علمی است و نه در مسخ کردن اهانتکنندگانش، معجزه قرآن در هدفش یعنی «هدایت » است. حتی این که میگویند قرآن از جنس اندیشه است و هدفش را در همان باید جستجو کرد، درست نیست؛ زیرا هدایت قرآنی همه اندیشهها، بینشها و گرایشها و رفتارها را شامل میشود و آن کس را که دل بدهد، به راه میآورد و به مقصد میرساند.
اما چه کنیم که همه مشکل در این «دل ندادن» است...