اگر بلندگویی جلوی هر کداممان بگذارند، میتوانیم ساعتها از اشکالات خانواده و محله و شهر و کشور و دنیایمان بگوییم و نالهها بکنیم. حتی بعضیهایمان خیلی خوب راهحل میدهیم. مثلا فلانی باید این کار را بکند تا اقتصاد حل شود و دیگری فلان کار را نکند تا بحران فرهنگی ایجاد نشود.
اما یکی نیست بگوید چرا از خودمان شروع نمیکنیم؟ گویند روی سنگ قبر کشیشی نوشته بود: در کودکی خواستم دنیا را تغییر دهم، نشد؛ در نوجوانی خواستم کشورم را تغییر دهم، نشد؛ در جوانی خواستم شهرم را تغییر دهم، نشد؛ در بزرگسالی خواستم محلهام را تغییر دهم، نشد؛ در پیری خواستم خانوادهام را تغییر دهم، نشد... دم مرگ فهمیدم اگر از همان اول خودم را تغییر داده بودم، خانواده و محله و شهر و کشور و دنیا را میتوانستم تغییر دهم...
حالا نوبت من و توست. ما میخواهیم از خودمان شروع کنیم؛ از خود، خانواده و محله خودمان!
پیششمارههای سنگر محله نشان داد که «ما میتوانیم» آستینها را بالا بزنیم و اصلاح را از محله خودمان آغاز کنیم. چون میخواهیم بگوییم میشود همه مشکلات را حل کرد، اگر همه بخواهند... اگر همه بخواهند، نه گرانفروشی خواهیم داشت نه بدحجابی و بدلباسی؛ نه آلودگی دود و ترافیک خواهیم داشت نه آلودگی موش و زبالهدانی؛ نه معضل کسب و اقتصاد خواهیم داشت، نه معضل فرهنگ و ماهواره... البته اگر همه بخواهند!
حالا- انشاءالله- از این شماره یک آغاز مقدس خواهیم داشت. آغازی که همه سنگرها را فعال کند و همه را در خوبنوشتن و خوبپخش کردن و خوبخواندهشدن سنگر محله تشویق نماید. اصلا کار باید به جایی برسد که هر شماره از سنگر محله را یک گروه از محلیها بنویسند تا معلوم شود که همه ما میخواهیم در ساختن محله خودمان کاری کنیم. پس هر کس که میخواهد در این جهاد کاری کند، عکسی بیندازد، یا متنی بنویسد، یا حرفی بزند... بسمالله!